نوشته های خودم
حرف و نوشته های خودم
در خانه را باز کرد، وارد شد. آشوفته بود اما می دانستم کار را تمام کرده و من و اون برای همیشه برای هم خواهیم بود چه حس زیبایی
-نشد، شاید دیگه دوستنش نداشته باشم اما اون مادر....
- شاید؟ شاید؟ تو به من قول دادی برای همیشه با برای من باشی فقط چی شد پس؟
-اره شاید چون شاید هنوز دوستش داشته باشم اون مادر بچه های منه اصلا می دونی چی تو بازنده ای این جنگ سختی
- خدا حافظ
نوشته شده در چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, ساعت
1:27 توسط Shadow walker| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |